*سلاام چطورییین؟
**دوسه روز بود که حقیقتا خراب بودم-_- آخه عاقا خیلی زوووره که بیای جون بکنی حالتو خوب کنی بعد یهو پریود شی عن بزنه به همه زحمتات.. شروع اسفندم قرار بود عالی بشه ولی داغون شد.. در حالت عادی میتونستم حسای بدم و عواملشون رو کنترل کنم ولی این دوسه روز خیلی داغون بود.. حالا کی دوباره بره اینهمه راهو؟
***یه چند وقت بود این فکر تو سرم میگشت که دوباره یه داستان رو شروع کنم به نوشتن.. قبلا چندین تا داستان شروع کردم و حتی بعضیاشون رو تا هفتاد درصد پیش بردم ولی یهو ولشون کردم.. خدا میدونه کسایی که داستانمو میخوندن چقد فحشم میدادن که یهو دیگه خبری ازش نبود:( خودمم الان از ته قلبم غمگینم برای این موضوع که چه داستانای قشنگی داشتم و حالا حتی همون نوشتههای قبلیمو ندارم که ادامشون بدم..
ولی خب بازم از رو نرفتم و دلم خواست دوباره بنویسم:)) تو همین فکر بودم که دو روز پیش یکی از دوستام بهم گفت دوستم میخواد واسه دانشگاهش یه فیلم کوتاه بسازه و دنبال نویسنده میگرده منم گفتم یه نفرو سراغ دارم و حقیقتا کلی چشمام قلبی قلبی شد که گاهی، از من به عنوان نویسنده یاد میشه:)))
و خلاصه قبول کردم یه فیلمنامهی کوتاه تو این دو روز بنویسم.. گرچه که اولین تجربهی کوتاهنویسیم بود ولی موفق شدم*_* طرف از داستان خوشش اومد و ازش خواستم اگه ساختش برا منم بفرستش*__*
عاقا داستان نوشتن خیییلی خوووبه.. همین فیلمنامهی کوتاهی که نوشتم، نسبت به همهچیش حس مالکیت دارم حتی به فیلمیکه اگه ازش ساخته بشه*___*
نوشتن خیلی حس خوبیه.. اینکه یه دنیا برا خودت بسازی، تمام شخصیتهاش رو بسازی، تمام اتفاقاتش رو خلق کنی *______*
****یه چیز ناخوشاینده دیگه ازین روزا، شک داشتن به رویاهامه! به اینکه عایا رویایی که دارم میسازم واقعا چیز خوبیه؟ این راهی که دارم میسازمش راه درستیه؟ و انقد این شک تو مغزم میگذره که در آخر تمام رویام تبدیل میشه به یه منِ تنها که فقط برا خودش باشه..
و سر همین موضوع، بعلاوهی بخش دوستارهی این پست، از متیس دور موندم.. از رویاهایی که داشتم برا خودم میساختم دور شدم.. و الان داره مغزم میگه چیزی که هنوز نمیدونی واقعا برات خوب هست یا نه رو رویاپردازی نکن و حس میکنم شاید بهتره به حرفش گوش بدم:/
*****واهاعااای یه چیز خیلیی خوووب.. بالاخره با مهدی گیمری رو شروع کردیمممم.. بالاخره مهدی از گیماش فیلم گرفت و من با تمام حال خرابم تو همین چند روز براش فیلمارو ادیت زدم و تو یوتیوب گذاشتیمشون و حقیقتا خیلی خوشحالیم ازین موضوع*___*
اینبار پ.ن نداریم فقط دلم برا هشتگای انتهای متیس تنگ شده..